محمد رضا جودت

  اونچه در زير مي خونيد به قلم خود استاد جودت هستش.

 

تمام متون معماري حاكي از ان است كه نفس طراحي همواره در اولويت قرار دارد و به همين لحاظ معناي هر امري در آن تا حدودي مبهم مي نمايد.

انگيزه و طراحي
مي گويند معماري فرايندي است كه انسان به وسيله ي آن خود را مطرح و استحاله مي كند. به بياني ديگر براي انجام طراحي معماري، انگيزه لازم است. انگيزه چه بسا با تعقل در تضاد باشد. تا كنن هيچ امر، بر حق بودن طراحي معماري را، همچون هر نوع خلاقيت ديگر نفي نكرده است.
از اين رو هر آنچه كه به عنوان نظريه در باره معماري مطرح است، تنها هنگامي براي معمار ارزشمند است كه به طراحي آن مربوط باشد.
طراحي معماري به اعتقادي راسخ نياز دارد؛ اعتقادي كه انگيزه، شيوه و موقعيت از واجبات و ملزومات آن است.
از اين رو معمار بايد در فرايند طراحي شكيبايي به خرج دهد.

ترس از طراحي
آيا افرادي وجود دارند كه بگويند اصولاً طراحي معماري چيست؟ ...گمان نمي كنم.
آيا افرادي وجود دارند كه بگويند طراحي معماري چه مي توانست باش؟ ... بسيار.
به بحث هاي آكادميك مراجعه كنيد. از اين نتيجه مي شود كه در روند حاكم بر طراحي معماري، ترسي بر ما مستولي است. ترس از آنكه در مي يابيم آنچه كه بايد باشيم، نيستيم.

چگونگي غلبه بر ترس
از كجا به اين ترس پي مي بريم؟ از نگاهي به معماري كه بوجود آمده است. هر چند كه اين ترس بيشتر در نگاه به گذشته و تاريخ به ما مستولي مي شود كه چه بسا جاي گريز داشته باشد. پس تا زماني كه بر اين ترس غلبه نكنيم، يعني تاريخ را پشت سر نگذاريم، اين ترس متفاوت خواهد بود و بيشتر ناشي از خود معماري امروز تجلي خواهد يافت. برخي راه غلبه بر اين نكته را در اين مي جويند كه دست معماري را براي يافتن فرم باز بگذارند؛ و آن را به پيام آور بي خطر خط مشي هاي عقيدتي فرهنگي و زيبا شناختي مرسوم بدل نكنند.

 

موضوع همواره براي من بهانه اي بيش نيست
باز اگر بخواهم از طراحي معماري بگويم،‌مي گويم هيچ نيست جز نوعي بازي؛ و نوعي كشمكش با خود. من شخصاً به هنگام طراحي به هيچ چيز نمي انديشم، حتي به موضوع طرح؛ موضوع همواره براي من بهانه اي بيش نيست.

 

هر نوع فضاي معماري را مي توان به برنامه و كاركردي ديگر در كمال مطلوب تبديل كرد.

 

موضوع تنها انگيزه اي را بر مي انگيزد، تا بتوان به فرم معمارانه اي دست يافت و يا امكان تجلي آن را فراهم كرد.
اين كشمكش تا دستيابي به فرم مورد نظر در كوتاه يا بلند مدت اتفاق مي افتد. از نظر من هيچ چيزي از آن لحظات بيان شدني و توجيه پذير نيست. زيرا از آنجا كه معماري امري عيني و مادي است، پس تا تحقق خود كه خود بيانگر خود خواهد بود –چيزي به لفظ يا واژه بيان نمي گردد.
از اينجاست كه خود معمار آنچه را كه عرضه كرده است، كمتر از ديگران مي شناسد. به نظر من اين كشمكش تا امروز همچنان ادامه داشته است.
آيا معمار از اين كشمكش خسته مي شود؟
به هنگام احتمال چنين حالتي اين گفته پيتر كوك را به خاطر مي آورم كه؛

 

Architecture is fun

 

 بهروز احمدي(طراحي معماري، سبك و فلسفه در معماري)

فعاليت من در معماري ايران از 30 سال پيش شروع شده است و در اين مدت محصول كار، طرح و اجراي حدود 60 پروژه و همكاري در طراحي بيش از 20 پروژه بوده است.
ديدگاه من در طراحي – سبك و فلسفه معماري – با نگاه به تجربيات عملي كه در ايران داشته ام مطرح شده است و با ديدگاه معماري آكادميك و تئوري تفاوت هايي دارد.

الف- طراحي معماري
به تعريف من، ((معماري شامل كليه اقداماتي است كه سبب ايجاد فضايي براي زيست شود.))
اين اقدامات بطور كلي ممكن است نامناسب يا مناسب، زشت يا زيبا، بد يا خوب، ناسازگار با محيط و يا سازگار باشد و بديهي است هر اندازه متغيير هاي مثبت در اين مجموعه بيشتر شود، اثر معماري مطلوب تري ايجاد خواهد شد.
با اين تعريف قبل از شروع طراحي معماري، اقدامات فني و مديريتي به شرح و ترتيب زير ضرورت مي يابد:

1- توافق با صاحب كار :
شناخت سنت هاي اجتماعي – برنامه اقتصادي چگونگي زيست استفاده كننده ها و توافق هاي حقوقي
2- شناخت مكان:
اقليم،‌ زمين، سنت ها و روش هاي ساختماني، مصالح و مهارت هاي در دسترس
3- شناخت زمان:
تكنولوژي موجود،‌ضوابط ساختماني
4- كاربري:
توجه به آسايش و ارجحيت ها و روابط فضاها
5- مهندسي:
سازه و تاسيسات

براي رسيدن به نتيجه، به دنبال اقدامات ياد شده، طراحي پروژه (بخش هنري) با توجه به موارد زير انجام مي پذيرد.
1- به كارگيري هندسه
2- استفاده از اندوخته هاي معماري
3- شناخت و اجتناب از خطاها
4- استفاده بجا از جزييات ساختماني
5- انتخاب مصالح مناسب
6- تاثير طراح هنرمند


توجه به اين نكته ضروري است كه خلق كارهاي شاخص معماري بدون حضور معمار هنرمند ممكن نيست و شناخت فنون و احراز درجه معماري براي ارائه يك اثر معماري شاخص كافي نيست. ولي كيفيت خوب اجراي كار با رعايت موارد ياد شده نتيجه كار معمار را مي تواند تا حد مطلوبي ارتقاء دهد.

سبك
از ديدگاه من معمار در طول زندگي از محيط اطراف و وسايط ارتباط جمعي و نشريات و تحولات الگوهاي زندگي، ناخودآگاه و گاه به اختيار، تأثير مي پذيرد و معماري موفق فارغ از سبك هاي معماري بايد با نيازهاي روز اجتماع منطبق باشد. ولي در محيطي كه تمام ضوابط فني و روابط اجتماعي و الگو هاي زيست در حال تحول است،‌پيروي از يك تفكر معماري (هرچند در جوامع شكل يافته به طور جدي مطرح شود)، نمي تواند لزوماً نتايج مطلوب در پي داشته باشد.
نبايد اين واقعيت را از نظر دور داشت كه در بسياري از موارد پروژه هاي شاخص در سطح كشور از شروع تا خاتمه، 15 تا 20 سال به طول مب انجامد و اگر مايه اي هم از تفكر معماري مطرح در دنيا در كار باشد در انتهاي كار اجرايي، آن تفكر كهنه شده و سبك و شيوه هاي جديدي مطرح گرديده است.
موضوع در خور توجه اي كه مي تواند در كار معمار بسيار موثر باشد دانش صاحب كار است كه در بسياري از موارد با دخالت هاي موثر مي تواند در جهت مثبت يا منفي، تا ميزان زيادي نتيجه كار را تغيير دهد و معمولاً ‌ايجاد معماري شاخص و همگام با زمان بدون حضور كارفرماي روشن بين امكان پذير نيست.

فلسفه معماري
طراح معمار در تجربه هاي اوليه عملي كار به قدري درگير پاسخ به نيازهاي پروژه و حل معضلات كاربري و جزييات ساختمان است كه فلسفه معماري به شكل مدون در اولويت كار طراحي قرار ندارد و سعي معمار در ساماندهي كل كار است.
زماني كه فكر معمار از مسايل اوليه كار رها شد، نقش فلسفه در معماري آشكار مي شود و روابط فلسفي طراحي كه معمولاً به صورت ناخودآگاه در طراحي تاثير كرده است روشن تر بروز مي كند و به طراي استحكام مي بخشد ولي در بسياري از موارد فلسفه معماري پس از طراحي بيان مي شود. و آنچه ناخود آگاه بوجود آمده است، پس از انجام طراحي تدوين وارائه مي گردد.
به نظر من طراحي معماري با پشتوانه فلسفي كه به نتايج درخور توجه اي مي انجامد،‌ خاص معماران بسيار با تجربه، مطلع و استثنايي است.

 

  امیدوارم که مطالب  بالا آموزنده باشه در ضمن دوستان من آدرس سایت مرجع این مطالب فراموش کردم